ضبط وکال در فضای بزرگ
اگر به یک فضای بزرگ و تعداد مناسبی از میکروفون ها دسترسی دارید، با دو ابزار ذکر شده می توانید شگفتی های زیادی را خلق کنید. آهنگ Heroes از David bowie، یکی از آهنگ هایی است Tony Visconti در آن از یک میکروفون برای ضبط صدای خواننده و از میکروفون دیگری برای ضبط آمبیانس محیط استفاده کرده است.
روند کار به این شکل است که میکروفون مخصوص صدای خواننده به همان شیوه ضبط در استودیو در مقابل او قرار می گیرد و میکروفون و یا حتی میکروفون های دیگر که به کمک آن ها می توانید آمبیانس محیط را به صورت استریو ضبط کنید، در فاصله ۳ متر و یا بیشتر نسبت به خواننده جای می گیرند. اما طبیعی است که برای دستیابی به بهترین نتیجه لازم است از پری امپلی فایرهای رده بالایی برای میکروفون ها استفاده کنید، تا جزئیات را قبل از ورود به نرم افزار آهنگسازی از دست ندهید.
اما یکی از مهمترین نکاتی که در این نوع از ضبط باید مد نظر قرار دهید این است که به دلیل فاصله میکروفون ها از منبع صوتی حتی کوچک ترین نویزها هم صدایی بسیار بلندتر از خواننده شما خواهند داشت. بنابراین لازم است که از سکوت کامل و عدم وجود سر و صداهای مزاحم، قبل از شروع به ضبط مطمئن شوید، چرا که این ها مواردی هستند که نمی توان در میکس به اصلاح آن ها پرداخت.
اما اگر به فضای مناسب برای تجربه کردن چنین ضبطی دسترسی ندارید، شاید استفاده از پلاگین های مختلف ریورب و دیلی گزینه بسیار راحت تری باشد.
استفاده از لیمیتر در پروسه میکس
سوال: در هنگام میکس، نشانگر Level خروجی پروژه، Overload شدن پروژه را نشان می دهد، آیا می توان از لیمیتر بر روی خروجی استفاده کرد؟
پاسخ: مهندسین حرفه ای میکس و حتی مهندسین مسترینگ، استفاده از لیمیتر را در مرحله مسترینگ، به عنوان ابزاری برای کنترل بلندی صدا توصیه می کنند. اما کمتر دیده می شود که در پروسه میکس برای کنترل Loudness از لیمیتر بر روی خروجی استفاده شود.
دلیل انجام این کار این است که مفهوم میکس، جایگیری صحیح صداها نسبت به یکدیگر با ولوم های در نظر گرفته شده است و پروژه می بایستی در مرحله میکس صدای خوبی بدهد و در مرحله مسترینگ آخرین تنظیمات برای گرفتن خروجی اعمال شود.
ابزارهایی مانند لیمیتر که بر روی دینامیک پروژه تاثیر می گذارند، مانع از درک و تصمیم گیری درست در میکس می شوند و بهتر است هر چیزی که باعث Overload شدن، دیستورت یا به طور کلی ناخوشایند شدن صدا می شود، در مرحله میکس توسط کاهش Gain به طور کامل اصلاح شود.
پس از گذراندن مرحله میکس و قرار دادن لیمیتر بر روی لاین خروجی در مرحله مسترینگ، می توان لیمیتر را برای کنترل Peak ها و یا افزایش سطح ولوم پروژه بر روی لاین خروجی (Output) قرار داد.
p style="text-align: center;"><!--StartFragment
پنینگ، جداشدن یک سیگنال تک صدایی به صورت استریو و یا چندکاناله است. پنینگ به میکس عمق می افزاید. به صورت سمت چپ ، سمت راست و وسط.
کنترل های پن روی میکسر
معمولا دردسرساز ترین قسمت در میکس ، وسط (مرکز) می باشد. زیرا در میکس ، شلوغ ترین مکان ، مرکز میکس است. قابل ذکر است صداهایی چون کیک ، اسنیر ، بیس و وکال را همیشه در مرکز میکس قرار دهید. و سعی کنید صداهایی به غیر از این صداها را به اطراف ( یعنی سمت چپ یا سمت راست ) پن کنید. این قوانین قوانینی کلی هستند که صد البته می توان برای دستیابی به افکت های مختلف ، به صورت آگاهانه و خاص آن ها را تغییر داد.
p style="text-align: center;"> <!--StartFragmentدر پنینگ اصطلاحی به نام هارد لفت و هارد رایت Hard Left - Hard Right وجود دارد که به معنی کاملا به چپ و کاملا به راست می باشد. معمولا پیشنهاد می شود که در میکس از هارد لفت یا هارد رایت استفاده نشود. زیرا برخی صداها ممکن است به راحتی باعث کثیفی موسیقی شوند. به جای استفاده از پنینگ هارد ، عددی میان آن ها را در نظر بگیرید.
برای حفظ تعادل میکس ، هرگاه عنصری به سمتی پن می شود ، باید عنصری دیگر نیز به سمت مخالف پن شود. پنینگ باعث می شود که هر ساز و صدایی فضای کافی برای فعالیت در محیط استریو داشته باشد.
توجه داشته باشید که قوانین پنینگ ، قطعی نیستند و مانند هر مقطعی از میکس ، ممکن است متغیر باشد. پس بهترین راه ، تجربه و استفاده از گوش تان است.
بررسی چند مورد از اصول های پنینگ
در ادامه به ببرسی چند مورد از جایگاه های مناسب برای ساز ها و صدا ها می پردازیم.
سازی سنگین و حجیم مانند کیک ، باید جایی در مرکز میکس باشد تا تعادل میکس را به هم نزند.
اسنیر ، تقویت کننده ی ریت در موسیقیست. پس باید جایی نزدیک مرکز قرار داده شود.
یک تام به چپ و تام دیگر را به راست پن کنید. و برای جلوگیری از ایجاد اغتشاش در میکس ، از خیلی دور قرار دادن (هارد) خودداری کنید.
های هت می تواند با انعطاف بالا ، به هر طرفی پن شود. و از آنجایی که فرکانس های بالایی را می نوازد ، زیاد تعادل را برهم نمی زند.
بهتر است اورهد ها از اطراف شنیده شوند و اما نباید صدای زیادی داشته باشد زیرا شنونده را گیج می کند.
سازهای سنگینی مانند بیس و گیتار بیس ، باید در مرکز باشند. تا اختلال تعادل ایجاد نکنند.
اگر گیتار ریتم به صورت دوترک ضبط شده ، هرکدام را هارد لفت و هارد رایت کنید.
اگر گیتار ریتم به صورت استریو ضبط شده ، هرکدام را هارد لفت و هارد رایت کنید.
استریو : اگر پیانو استریو ضبط شده است ، هر ترک را به چپ و راست پن کنید.
مونو : اگر پیانو مونو ضبط شده است ، آن را کمی از مرکز فاصله دهید.
صداهای پد زهی ، می توانند پن شوند و فضای خالی به وجود آورند.
صدای وکال باید در مرکز باشد. مگراینکه از تکنیک های استریو برای وکال استفاده می کنید.
p><!--EndFragment p><!--EndFragmentp style="text-align: center;"><!--StartFragment
اکو معکوس یا ریورب معکوس ، همچنین معروف به اکو وارونه و بازسازی معکوس، نوعی افکت صدا ست که نتیجه ی ضبط اکو یا دیلی Delay یک سیگنالی ست که معکوس پخش می شود. سپس فایل اصلی به صورت اصلی خود پخش شده و صدای اکو معکوس ، زودتر از آن پخش می شود.
این تکنینک ، در انواع موسیقی ها به عنوان عنصری خلاقانه استفاده می شود. همچنین کاربرد فراوانی در ساخت موسیقی فیلم و بازی های کامپیوتری دارد.
p><!--EndFragment
وکودر Vocoder (مرکب از کلمات voice encoder) دسته ای از پروسس های صداست که سیگنال صدای انسان را برای تغییر صدا،کمپرس و ادیت صدا، مالتیپلکس کردن ، کد گذاری و ... آنالیز و سینتی سایز میکند.
اولین نوع از وکودر ها یعنی وکودر کانالی در سال 1930 برای کد گذاری مکالمات در مخابرات ایجاد شده بود و هدف آن کد گذاری مکالمات برای کاهش پهنای باند برای مخابره همزمان بود (برای مثال کمپرس سیگنال های صدا). درالگوریتم وکودر کانالی، تنها مولفه ی قدرت را در نظر گرفته و مولفه ی فاز را کاملا نادیده میگیرد که این باعث بدست آمدن صدایی ناواضح میشد. در انکودر ورودی از میان یک فیلتر چند بانده عبورکرده ، بعد هر یک از این بند ها از یک envelop follower عبور میکنند و سیگنال های کنترلی انولوپ فالور هاEnvelope Followers به دیکودر مخابره میشوند. دیکودر این سیگنال های کنترلی تقویت شده را برای بازسازی به فیلتر های مربوط به خود میفرستد.از آنجایی که این سیگنال های کنترلی نسبت به فرم موجی صدا با سرعت کمتری حرکت میکنند، پهنای باند لازم برای مخابره ی مکالمه میتواند کاهش پیدا کند. این به کانال های مکالماتی این فرصت را میدهد تا بتوانند از یک کانال ارتباطی مثل یک کانال رادیویی یا کانال زیر دریایی استفاده کنند.(برای مثال مالتیپلکس کردن)
با کد گذاری کردن سیگنال های کنترلی ، از قطعی هنگام مخابره ی صدا جلوگیری میشود. این نوع استفاده از کدگذاری برای ارتباطات رادیویی امن میباشد. مزیت این روش کدگذاری این است که هیچ یک از سیگنال های اصلی فرستاده نمیشود بلکه پوشش باند عبوری فیلتر میشود. واحد های دریافت کننده باید در وضعیت سیگنالی یکسانی قرار داشته باشند تا نسخه ای از سیگنال های مریی اصلی را بازسازی کنند.
وکودر همچنین بصورت گسترده ای بعنوان ساز موسیقی الکتریکی بکار میرود.قسمت دکودر از وکودر،که “ودر Voder" نام دارد بشکل مستقل میتواند برای سینتی سایز کردن صدا استفاده شود.
فاز : اختلاف زمانی و پولاریتی
p style="text-align: center;"><!--StartFragment
یکی از مباحثی که بسیار باعث سردرگمی می شود ، فاز Phase می باشد. شاید بخاطر این است که اغلب مردم این اسم را برای بیش از یک مشکل به کار می برند. بهتر است دقیق تمرکز کنیم و بیابیم که چه چیزی مشکل به وجود آورده و سپس روی آن تمرکز کنیم. اسامی گاهی گیج کننده هستند !
وقتی کسی اسم از فاز Phase می برد ، معمولا منظورش یکی از این دو مورد است :
پولاریتی Polarity
اختلاف زمانی Timing Difference
خوشبختانه با تعریف کردن این دو مورد ، می توانیم کمی به سردرگمی هایمان خاطمه بدهیم !
p style="text-align: center;"><!--EndFragmentp style="text-align: center;"><!--StartFragment
۱. پولاریتی
ممکن است دکمه هایی روی برخی میکروفون ها ببینید به نام های :
فاز Phase ، فاز معکوس Phase Reverse، چرخش فاز Phase Invert ، و غیره.
این همان پولاریتی است.
ممکن است مهندسین صدا راجع به اتصال XLR و پین ۲ هات و پین ۳ هات صحبت کنند.
این هم پولاریتی ست.
اگر اِلِمنت دو میکروفون را بسیار نزدیک به هم قرار دهید ، ممکن است کسی بگوید که فاز یک میکروفون از فاز دیگری خارج شده. این هم پولاریتی ست.
صدا، هوای درحال نوسان است. مولکول ها کشیده می شوند و هل داده می شوند ، سپس کشیده می شوند و هل داده می شوند و این تکرار می شود. این نواسانات هوا ، نیروی عاملی هستند که المنت میکروفون را تکان می دهد. وقتی هوا به المنت فشار می آورد ، یک افزایش به بالای صفر در شکل موج به وجود می آورد. و وقتی هوا المنت را می کِشد ، یک افت به زیر صفر در شکل موج ایجاد می شود. این کشیدن ها و هل دادن ها، پولاریتی هستند.
اگر پولاریتی را معکوس کنیم وقتی هوا به المنت فشار می آورد ، یک کاهش (به جای افزایش) به زیر صفر در شکل موج به وجود می آورد. و وقتی هوا المنت را می کِشد ، یک افزایش (به جای کاهش ) به بالای صفر در شکل موج ایجاد می شود.
نکته این جاست : هیچ چیز زودتر یا دیرتر در زمان حرکت نکرد. ما صرفاً ظاهر الکترونیکی
و یا تصویر شده ی رابطه ی کشیدن و هل دادن را معکوس کردیم.
با یک آزمایش خیلی ساده ، می توانیم مشکل فاز را شبیه سازی کنیم. یک سیگنال را ، در لاین دیگری کپی کنید و روی هم منتطبق کنید. صدا دوبرابر خواهد شد. حال اگر فاز یکی از آن دو سیگنال را معکوس کنیم ، کاملا همدیگر را خنثی Cancel می کنند.
ممکن است وقتی دارید برای صدابرداری از یک سوژه خاص ، بیش از یک میکروفون را به کار میگیرید ، همکارتان به شما هشدار دهد که مراقب باشید که با مشکلات فاز روبرو نشوید. برای مثال وقتی صدای ضبط شده ی اسنیر Snare ، زودتر از میکروفون اورهد Overhead برسد ، در حقیقت اختلاف زمانی تعریف می شود.
پردازش دیجیتال سیگنال ها ، ممکن است تاخیر زمانی ایجاد کند. که گاهی به اصطلاح صدای “فازی” توضیح داده می شود.
می دانید که : تاخیر Latency ، درست مانند دیر بودن Late در اختلاف زمانی ست.
اختلاف زمانی ، ممکن است باعث اتفاقی به نام “فیلتر شانه ای” یا همان کامب فیلترینگ Comb Filtering شود. گرچه ممکن هم هست که این مسئله به وجود نیاد. پس حتی اگر متوجه شدید که با مشکل اختلاف زمانی برخورد کرده اید ( و نه پولاریتی) در این زمان است که به بررسی فیلتر شانه ای بپردازید. اغلب مهندسین صدا با تجربه ، با گوش می توانند متوجه مشکل فیلتر شانه ای شوند. گاهی ممکن است مشهود باشد. بدین صورت که صدا مطلوب نیست ، اما فازی هم شنیده نمی شود.
شرایطی که باعث به وجود آمدن فیلتر شانه ای می شوند
وقتی با میکروفون صدابرداری می کنیم، تحت شرایط بسیار خاصی ، ممکن است فیلتر شانه ای به وجود بیاید. اگر می خواهیم از به وجود آمدن فیلتر شانه ای پیشگیری کنیم ، باید بدانیم که این اتفاق تحت چه شرایطی رخ می دهد.
اغلب ساز های موسیقی ، باند پهن دارند. بدین معنی که در یک زمان چندین سیگنال تولید می کنند. برای مثال اگر با یک صداساز یک سیگنال سینوسی 1k Hz تولید کنیم ، در لحظه فقط یک سیگنال داریم (در سازهای موسیقی اغلب بیش از یک سیگنال تولید می شود). فاز Phase مشکلی ست که برای سیگنال خاصی (مثلا 1k Hz ) اتفاق می افتد. اما فیلتر شانه ای اغلب در موارد سیگنال هایی که باندپهن هستند اتفاق می افتد.
فیلتر شانه ای در مواقعی که ارزش زمانی صدا بالاست ،
بیشتر مشهود می باشد. پینک نویز و وایت نویز ازین قبیل هستند.
هرچه صدا زمان کمتری مثل اسنیر داشته باشد، فیلتر شانه ای کمتر مشهود خواهد بود.
اگر صدای اسنیر در میکروفون A است و همچنین در میکروفون B نیز شنیده می شود ، و همچنین چند میلی ثانیه اختلاف زمانی دارند، هنگامی که هردو را با هم تلفیق می کنید ، احتمالا مشکل فیلتر شانه ای به وجود می آید.
اما اگر صدای اسنیر در دو میکروفون اختلاف سطح صدا بیش از 9 dB داشته باشد، احتمال زیاد فیلتر شانه ای به گوش نخواهد رسید. بنابرین اگر بتوانید همچین اختلاف سطح صدایی به وجود بیاورید، به احتمال زیاد می توانید اثر فیلتر شانه ای را از بین ببرید.
بیشتر مشکلات فیلتر شانه ای ، هنگامی به وجود می آیند که اختلاف زمانی کمتر از ۳۰ میلی ثانیه (با توجه به سه فاکتور قبلی) . به محض اینکه تاخیر به بیش از ۳۰ میلی ثانیه برسد ، اکو هایی از هم گسسته به گوش خواهند رسید. از آنجایی که صدا حدودا هر یک میلی ثانیه ، ۳۰ سانتی متر حرکت می کند ، اگر دو میکروفون بیش از ۱ متر از هم فاصله داشته باشند مشکل فیلتر شانه ای کمتر اتفاق می افتد. گرچه بیش از ۱ متر هم ممکن است اکو هایی پراکنده داشته باشید.
p style="text-align: center;"><!--EndFragmentملودی لید معمولاً در آهنگ خود و با ساز لید نواخته میشود. انواع ساز لید بسیاری وجود دارد. انواع اصلی شامل اکوستیک، الکتریک و سینث شده است. لیدهای اکوستیک شامل گیتار، پیانو، فلوت، سهتار، ویولن، ساکسیفون، سازدهنی، صدا، چنگ، ترومپت، ویبرافون، و هر ساز تک ارکستر می تولیدکننده ملودی که به فکرتان میرسد می باشد.
برخی سازهای لید به طور طبیعی دارای معنای ضمنی ادبی بیواسطه ای هستند که میتوانید با بهرهبرداری از صدای اصلی، یا شکستن عامدانه آنها بخوبی از آن استفاده کنید. مثالهای واضح گیتار آکوستیک، فلوت، و چنگ با سبک محلی؛ ساکسیفون، ترومپتهای خفه شده (Muted) و ویبرافون با سبک جاز و بلوز؛ سهتار با معانی ضمنی موزیک شرقی، یا فلوت شاکوهاچی با پیوندهایش به موزیک مذهبی ژاپنی شینتو هستند.
لیدهای الکتریک شامل سازهایی مانند گیتار، ارگ، پیانو الکتریکی، و کلاوینت میشود. انتخاب از میان این سازها به دلیل تنوع هر ساز مانند گیتار جاز که دارای انواع قابل توجهی از صدا است تا یک لید گیتار الکتریک راک بسیار گوناگون است. چون گیتاری که استفاده میکنید احتمالاً از یک پچ (وصله) سینثسایزر یا سمپلر حاصل شده است، پچهایی نیز وجود دارد که هنگامی که از طریق افکتهای پدال در نظر گرفته میشوند شبیهسازی انواع گیتار را فراهم میکند. بطور مشابه، در میان کیبوردها، پیانو الکتریکی رودز (Rhodes) دارای صدای منحصربهفرد و بالایی است که آن را از ورلیتزر (Wurlitzer) جدا میکند.
لیدهای سینثشده بسیار و متنوع هستند و با انواع مختلفی عرضه شدهاند که بسیاری از آنها به سبکهای خاصی پیوند دارند. لیدهای بسیار اپیک ترنس مثال خوبی است، همینطور سین-ویو لید (Sine-Wave Lead) که در هیپ-هاپ بسیار محبوب است. در نتیجه انتخاب یک پچ سینث لید ربط بسیار زیادی به سبکی دارد که میخواهید برای لیدی که در ذهنتان است بشنوید. در این زمینه بسیار مهم است که بتوانید صدای خاصی را در ذهنتان بشنوید تا با اضافه کردن افکتهای لازم، دقیقاً همان صدا را بسازید.
در حالت ایدهئال، یک صدای سینث لید مناسب لازم است حضور کافی داشته باشد تا در ترکیب جای گیرد (presense/فرکانسهای بالا). به همین دلیل اغلب همراه با مقدار زیادی ریورب با دیلی استریو پردازش میشود تا پُری (Fullness) مورد نیاز آن را داشته باشد. بیشتر پچهای سینث لید، مونوفونیک (یک صوتی) هستند – یعنی فقط میتوانند یک نت در زمان را تولید کنند. این کیفیتی مطلوب است چون صدایی واضح و بندبند تولید میکند چون همینکه نت دیگری اجرا میشود، سیگنال قطع شدن را به نت قبلی ارسال میکند و از همپوشانی صداها جلوگیری میکند. همچنین استفاده بیانی از سُرِش (portamento) را ممکن میسازد که در آن نتها به تدریج بر روی یکدیگر میلغزند.
هنگام نوشتن یک لید، کیفیت بیانی که به آن میدهید نیازمند دقت بسیار است. در موسیقی کلاسیک، قطعه ی موسیقی در حال پخش وجود دارد و اجراکنندهای که آن را مینوازد. کار اجراکننده زنده کردن موسیقی است، بخشیدن کیفیت اختصاصی و بیان شخصی به موسیقی. نوشتن لیدها با استفاده از سینثسایزر دقیقاً به همان شکل است. نتهایی توسط سینثسایزر تحریک میشوند که ملودی را تولید میکنند. سپس حالتهای بیانی به آنها از طریق کنترل پارامترهای مختلف توسط شما به صدای سینث شده داده میشود. کیفیت سُرِش که پیشتر اشاره شد، معمولاً یک ویژگی قوی یک لید بیانی خوب است چون نوعی از حالت بیانی استفاده شده توسط نوازنده لید زنده را شبیهسازی میکند. بیشتر سینثسایزرها دارای کنترلی هستند که آنها را قادر میسازد درجه سُرِش استفاده شده را تعیین کنند.
پیچ اسلاید (Pitch-Slide) ویژگی دیگری است که به این دسته تعلق دارد. نوازندگان لید زنده معمولاً از پیچ بِند ها (Pitch Bend) به عنوان یک حرکت بیانی استفاده میکنند. بیان دیگری که بر روی یک لید میتواند صورت بگیرد ویبراتو است. ویبراتو نوسانات جزئی پیچ بر روی نت است که معلول روش نواختن اجراکننده است. این افکت معمولاً از طریق دستکاری LFO – فرکانس پایین اوسیلاتور سینث – به دست میآید.
از طریق استفاده از ویژگیهایی مانند سُرِش (پورتامنتو)، ویبراتو، و پیچ اسلاید، میتوان زندگی و بیان را به یک ملودی دمید. هرچه باشد ملودی اصلی صدای لید است و به عنوان یک لید نیازمند بیان بالایی است. پس هنگامی که یک پچ سینث لید را بارگذاری میکنید، تمامی انواع کنترلهایی را امتحان کنید که سینثسایزر بر روی خود دارد. اینها ابزارهایی هستند که باید با آنها یک بازگردان بیانی از لید ملودیکتان بسازید. با دستکاری این کنترلها میتوانید کیفیتهای بیانی جالبی به لیدتان ببخشید، به شکلی که به نظر برسد این خود لید است که در واقع صحبت میکند یا آواز میخواند.
هر سازی که برای لید انتخاب میکنید برای نواختن یک ملودی نیز به کار خواهد رفت. ملودی همیشه نشان دهنده روحیه واقعی موسیقی در کل دنیا است. تمامی فرهنگها و مردمان دنیا عشقی ذاتی به آنچه که یک ملودی خوب میدانند دارند، و این اصلاً عجیب نیست. چیزی در ملودی هست که میتواند عمیقاً ما را به هیجان بیاورد و عواطفی را در درونمان زنده کند که بسیار قدرتمند اند، شادی، اندوه، غم، امید، افسردگی – همه احساساتی که میتوانیم به عنوان انسان درک کنیم از طریق ملودی فعال میشوند. از این نظر ملودی نشاندهنده نیروی واقعی حیات موسیقی است، عنصر مشترکی که تمامی انواع مختلف موسیقی دنیا را – در زمان حال و هر عصر و دورهای – به هم پیوند میدهد. به هیچ وجه نمیتوان منکر این موضوع شد که ملودی نیرویی بسیار قدرتمند است.
در نتیجه مهمترین ویژگی یک خط لید مناسب این است که به ملودی نیاز دارد – یعنی لازم است خصوصیات قابل تشخیص یک ملودی را داشته باشد. این موضوع به نظر بدیهی میرسد اما برای اینکه قادر باشید خطوط ملودیک با درجه ای از هنر و مهارت ایجاد کنید باید نخست درک مناسبی از آنچه حقیقتاً یک ملودی خوب را میسازد پیدا کنید.
خصوصیت اصلی ملودی این است که خطی است که از طریق توالی نتها یا تنهای موسیقی ایجاد شده است. ملودی به عنوان یک خط، دارای هویت مجزای خود از مجموعه ساده نتهایی است که از آنها ساخته شده است. این هویت آن چیزی است که به ملودی افسون و جادویش را میدهد و خصوصیتی است که میتوانیم با آن ملودی را تشخیص داده و به خاطر بسپاریم. همچنین چیزی است که به ما اجازه میدهد بین ملودی خوب و بد تفاوت قائل شویم. ملودی خوب در خود چیزی دارد که ما را جذب میکند – دارای جلا، ساخت ماهرانه است و هر نت بخشی ضروری در آن ایفا میکند. حالا بیایید نگاهی به برخی از ویژگیهایی بیندازیم که به ملودی ها این مشخصه را میدهند.
پنج توصیه برای شروع میکس
Graham Cochrane
ابتدا قبل از باز کردن هر گونه پلاگین بر روی ترک های خود ولوم
آن ها را نسبت به هم بالانس کنید و هم چنین Paning
(جایگذاری صدا ها به چپ یا راست و یا بین آنها ) آنها را
انجام دهید.شاید بتوان Fader ولوم را قویترین ابزار برای میکس
دانست در بسیاری از مواقع که اکولایزر یا کمپرسور جوابگو
نیستند کمی پایین یا بالا آوردن ولوم می تواند راه گشا باشد پس
تنظیم دقیق نسبت صداها با یکدیگر و پنینگ مناسب اولین
و مهم ترین نقطه شروع میکس صحیح است.البته حتما
حواستان به میزان هدروم که قبلا درباره آن توضیح داده ام باشد.
یک ترک را به عنوان reference یا مرجع که به لحاظ
سازبندی و سبک نزدیک به موسیقی شماست وارد پروژه
کنید و صدای آن را به اندازه لول کلی میکس خود پایین بیاورید
تا هم لول شوند.
دوباره با تنظیم فیدرهای ولوم و پن سعی کنید
تا حد ممکن آن را شبیه به ترک رفرنس کنید.
حالا پروسه میکس را با استفاده از ابزارهای رایج مانند
اکولایزر و کمپرسور شروع کنید.نکته بسیار مهم این است
که پس از هر بار اکولایز حتما چک کنید که لول صدا تغییری
نکرده باشد اگر چنین بود با استفاده از Output پلاگینی
که باعث این تغییر شده آن را به حالت قبل بازگردانید.
در این میان مدام کار خود را با ترک رفرنس چک کنید تا در همان
خط حرکت کنید
ترجمه ای از مجله
SoundOnSound
در رابطه با اکولایزر و تجربیات آن
مترجم : متیکو اوان
اکولایزر یکی از نیرومندترین ابزار برای ایجاد یک صدای خوب است.
اکولایزر هم می تواند دشمن شما و هم دوست شما
در مقابل رسیدن به یک صدای خوب باشد.در این مقاله مهندس
صدا آقای DAVID MELLOR قصد دارد توصیه هایی
برای چطور و کجا به کار بردن این ابزار را عنوان کند.
اکولایزرهای گرافیکی بسیار عالی کار می کنند.
شما می توانید هر طور که مایل هستید به صدا شکل دهید
حتی بعد از این که صدا از پلاگین های مختلفی عبور کند
وقتیکه مهارت خودتان را در زمینه های قبلی بالا بردید
زمان آن می رسد که برای اکولایز کردن صدا هم تعمق کنید
اکولایزر مانند یک پولیش روی کفش عمل میکند.
آن را براق میکند.
به آن جلوه داده و گل آلودی و کثیفی آن را محدودتر میکند.
تجربه به من ثابت کرده اگر صدای مورد نظر بدون اکولایزر خوب
نیست هرگز تا انتهای کار به صدایی خوب دست پیدا
نخواهید کرد.چون چیزی که به شما تحویل داده اند
کفش نیست بلکه دمپایی بوده است.پولیش زدن دمپایی
آن را تبدیل به کفش نمی کند.اکولایزر کردن یک هنر است.
با تمرین کردن و آزمون و خطا می توانید به درجه ی استادی
در این زمینه برسید تنها کافی است خوب گوش کنید
خلاق باشید و تجربه کنید.
توصیه ی شخصی بنده به شما عزیزان
اگر جنس صدایی که مورد اکولایز قرار گرفته است را کدر
می بینید کافی است مقداری تقویت در قسمت
صدای اصلی آن ساز انجام بدهید.
اگر نتوانستید صداها را به خوبی با هم در میکس ترکیب
کنید بهتر است تا آنجا که میتوانید نقاط اختلاف فرکانسی
را جذف کنید
برای این که صدای خواننده واضح تر به گوش برسد
فرکانس محدوده ی 3 کیلوهرتز را تقویت کنید
برای این که صدا شفاف تر شود فرکانس های
باس را تضعیف کنید
تقویت یک محدوده ی فرکانسی باعث میشود نویزها نیز در آن
محدوده تقویت شوند.در زمان تقویت کردن فرکانس ها
به دقت به صدا گوش دهید
عوض کردن اکولایز باعث عوض شدن ولوم کلی می شود.
باید توجه داشته باشید که دچار دیستورت یا کلیپ در ولوم
خروجی خود نشوید
همیشه بعد از اکولایزر کردن صدا را به حالت قبل از اکولایزر
باز گردانید تا متوجه شوید چه کاری با صدای خام انجام داده اید
شما باید هوشمندانه کار اکولایز را انجام دهید.
صدایی را که مورد اکولاز قرار می دهید به تنهایی باید عالی باشد
و زمانی که بقیه صداها با آن ترکیب میشوند نیز باید همه ی
صدا ها باهم ترکیب خوبی را به وجود بیاورند
زمانی که برای اجرای زنده شروع به اکولایز کردن
می کنید باید فضا را در نظر بگیرید